آلفرد هیچکاک استاد معما در سینماست. مردی که فیلمهایش به سینمای تعلیق سمت و سوی دیگری دادند.
گروه فرهنگ و هنر: آلفرد هیچکاک استاد معما در سینماست. مردی که فیلمهایش به سینمای تعلیق سمت و سوی دیگری دادند. کارگردانی که در کنار اورسن ولز در همهی نظرسنجیها در صدر انتخابهای منتقدان قرار دارد. کارنامهی پرباری هم داشته و تعداد فیلمهای آلفرد هیچکاک آنقدر زیاد است که حتی نوشتن نام همهشان هم در یک مطلب مقدور نیست.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیجیکالا مگ، حتی انتخاب بهترین فیلمهای آلفرد هیچکاک هم کار سادهای نیست. با مراجعه به لیستهای منتقدان و فهرستهای بهترینها در نهایت از میان نزدیک به هفتاد فیلمی که آلفرد هیچکاک کارگردانی کرده است بیست تا از آنها را به عنوان بهترین فیلمهای آلفرد هیچکاک که معرف کارنامه و سبک بصری او هستند انتخاب کردیم.
۱. بدنام
عنوان اصلی: Notoriousسال تولید: ۱۹۴۶بازیگران: اینگرید برگمن، کری گرانتامتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰همهی فیلمهای
هیچکاک از لحاظ روانی آثار پیچیدهای هستند و گاهی شوخطبعی نیشداری هم دارند. اما کمتر پیش میآید که آثار عمیقا رمانتیکی باشند.
«بدنام» فیلمی است که هر سه ویژگی را در اوج دارد.
این تریلر جاسوسی مربوط به بعد از جنگ جهانی دوم را
بن هکت نوشته است. داستان فیلم مربوط به یک مامور امنیتی است به نام
دولین که مامور تعقیب زنی به نام
آلیشیا هوبرمن شده است.
آلیشیا زن سبکسری به نظر میرسد. او دختر آمریکایی یک جاسوس محکوم شدهی نازی است.
دولین میخواهد از طریق
آلیشیا به سازمان نازیهایی که بعد از جنگ جهانی دوم به برزیل رفتهاند نفوذ کند.
آلیشیا و
دولین عاشق یکدیگر میشوند اما احساسات
دولین به خاطر گذشتهی بی قید و بند
آلیشیا دائم در حال تغییر است. وقتی
دولین دستور میگیرد که
آلیشیا را قانع کند تا
الکس سباستین یکی از دوستان پدرش را اغوا کند،
دولین اول سعی میکند روسایش را قانع کند که
آلیشیا به درد این کار نمیخورد.
دولین میداند که
سباستین زمانی عاشق
آلیشیا بوده است.
دولین موقع ابلاغ ماموریت به
آلیشیا قیافهی بیخیالی میگیرد جوری که
آلیشیا خیال میکند تا به حال هم از روی نقشه خودش را عاشق او نشان میداده است.
آلیشیا موفق میشود به داخل گروه
سباستین نفوذ کند اما از این جا به بعد کار سختتر هم میشود.
گرانت و
برگمن این جا در اوج هستند و
هیچکاک هم همینطور. به طرز عجیبی نه
گرانت نامزد اسکار شد و نه
برگمن و فقط
کلود رینز نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شد و
بن هکت هم نامزد بهترین فیلمنامه که هیچکدام هم اسکار را به خانه نبردند.
۲. سرگیجه
عنوان اصلی: Vertigoسال تولید: ۱۹۵۸بازیگران: کری گرانت، کیم نواکامتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰خورههای سینما یک قانون برای خودشان وضع کردند: اگر شما فیلم
«سرگیجه» را دوست ندارید، پس به سینما علاقهای ندارید. در درام اسرارآمیز مسحورکنندهی
هیچکاک، که هنوز هم مقتدرانه در صدر نظرسنجی سایت اند ساوند از پنجاه فیلم تاریخ سینما قرار دارد و فیلم
«همشهری کین» را از صدر به ذیل کشاند،
کیم نواک در دو نقش ظاهر میشود.
جریان از جایی شروع میشود که
اسکاتی، کارآگاه پلیس وسط یک عملیات متوجه ترساش از ارتفاع میشود و همین باعث میشود که همکارش به تنهایی بالای پشت بام برود و کشته شود. بعد از آن جریان
اسکاتی تلاش میکند به ترساش از ارتفاع غلبه کند اما دوست و نامزد سابقش،
میج به او میگوید که فقط یک شوک احساسی دیگر ممکن است باعث شود فوبیای او خوب شود.
در همین اثنا یکی از دوستان قدیمی
اسکاتی از او میخواهد که زنش را تعقیب کند چون به نظر میرسد زنش در خطر است.
اسکاتی با بیمیلی قبول میکند و با
مادلین روبهرو میشود. او که اول جریان
مادلین را جدی نمیگرفته متوجه میشود که او در خطر است. آنها عاشق یکدیگر میشوند اما بار دیگر ترس از ارتفاع
اسکاتی باعث میشود که مادلین کشته شود.
اسکاتی به صورت اتفاقی بعد از این ماجرا با زن دیگری به نام
جودی روبهرو میشود که دقیقا ظاهرش شبیه
مادلین است. با اصرار به او نزدیک میشود و کمکم میفهمد که
جودی و
مادلین یک نفر هستند.
۳. روانی
عنوان اصلی: Psychoسال تولید: ۱۹۶۰بازیگران: جنت لی، آنتونی پرکینزامتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰فیلمی که در بین ۲۵۰ فیلم برتر imdb رتبهی چهلم را دارد. این فیلم وحشت روانشناسانه اقتباسی از رمانی به همین نام بود.
هیچکاک بعد از فیلم
«شمال از شمال غربی» تصمیم گرفت یک فیلم متفاوت با بودجهی کم بسازد. فیلم سیاه و سفید بود و از بازیگران تلویزیون در آن استفاده شده بود. زمان پخش نقدهای متفاوت مثبت و منفی دریافت کرد اما در نهایت گیشهی سینماهای جهان را منفجر کرد. در حال حاضر به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای ژانر وحشت که سکانس حمام آن به ژانر اسلشر هم نزدیک میشود، شناخته شده است.
فیلم با ماجرای سرقت یک زن از محل کارش شروع میشود اما در ادامهی ماجرا سرقت اهمیت چندانی ندارد. زن در مسیر فرارش به یک متل میرود که توسط پسر جوانی اداره میشود که تحت سلطهی مادرش قرار دارد. زن صدای جر و بحث پسر با مادرش را گاهی میشنود. زن جوان به قتل میرسد و خواهرش به جستوجوی او به متل میآید.
«روانی» به عنوان یکی از بهترین و کاملترین فیلمهای
هیچکاک این روزها شناخته میشود. فیلم در رویکردش نسبت به خشونت گام تازهای در سینما برداشت. این فیلم حالا چنان در فرهنگ عامه جا افتاده که ممکن است فراموش کنیم پنجاه و چند سال پیش تا چه حد فیلم رادیکال و تند و پیشرویی محسوب میشد.
۴. پنجرهی عقبی
عنوان اصلی: Rear Windowسال تولید: ۱۹۵۴بازیگران: گریس کلی، جیمز استوارتامتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰این فیلم هم در میان ۲۵۰ فیلم برتر imdb قرار گرفته و رتبهی چهل و نهم را دارد. یکی از بهترین فیلمهای کارنامهی
گریس کلی، بازیگر محبوب
هیچکاک که بعدها همسر پادشاه موناکو شد.
فیلم داستان
جف، یک عکاس حرفهای است که پایش شکسته و مجبور است در خانه روی ویلچر استراحت کند.
پنجرهی عقبی خانهی او رو به حیاط یک آپارتمان دیگر است. هوا که گرم شده او پنجرهاش را باز میکند و از آن جایی که پنجرهی همسایههایش هم باز است متوجه آنها میشود.
جف دو ملاقاتکنندهی همیشگی دارد. نامزدش
لیزا که زنی از طبقهی اجتماعی بالاست و
استلا خدمتکارش هر روز به او سر میزنند.
یک شب
جف صدای فریاد یک زن و بعد صدای شکستن شیشه میشنود. کمی بعد
جف با صدای رعد و برق بیدار میشود و میبیند آن همسایهای که تاجر جواهر است طبق معمول با کیف سادهاش نیمهشب میخواهد به سفر برود.
صبح روز بعد
جف متوجه غیبت همسر تاجر میشود و به این نتیجه میرسد که مرد، همسرش را به قتل رسانده است. او از رفیقش که در نیروی پلیس است خواهش میکند که در این زمینه تحقیقاتی انجام بدهد.
هیچکاک موفق میشود تمام پتانسیلهای تعلیق را در این فیلم بیرون بکشد. فیلم در فضایی بسته موفق میشود تنش فوقالعادهای ایجاد کند. در کتاب
«آلفرد هیچکاک» تحلیل
«چشمچرانی» در فیلم
«پنجرهی عقبی» مورد توجه قرار گرفته است و منتقدان میگویند
هیچکاک سیاهترین و تلخترین جنبهی این ماجرا را به تصویر کشیده است.
۵. پرندگان
عنوان اصلی: The Birdsسال تولید: ۱۹۶۳بازیگران: تیپی هدرن، راد تیلورامتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰هیچکس هرگز نخواهد فهمید که
هیچکاک تا چه حد نسبت به
تیپی هدرن، بازیگر نقش اول
«پرندگان» ظالم بوده است.
هیچکاک این مدلی را که تبدیل به بازیگر شده بود مجبور کرد که سکانس حملهی پرندگان را به صورت کاملا زنده بازی کند و اتفاقی که افتاد این بود که تا یک هفته بعد از آن
هدرن تحت مراقبت پزشک قرار گرفت! بگذریم که
هدرن بعدها
هیچکاک را به سوءاستفاده جنسی هم متهم کرد و گفت که او کارنامهی کاریاش را بعد از این که درخواستش پذیرفته نشده خراب کرده است. به هر حال همین یک بازی کارنامهی
تیپی هدرن کافی بود تا نامش در تاریخ سینما ثبت شود.
اقتباس
هیچکاک از
«داستان دافنه دوموریه» که پیش از این
«ربهکا» را از روی دست او اقتباس کرده بود، با اقتباس رمانتیک قبلیاش کاملا متفاوت بود.
ملانی دختری از طبقهی بالای جامعه است که در یک مغازه پرندهفروشی با وکیل مدافع جوانی آشنا میشود.
ملانی میخواهد برای خواهرش یک جفت مرغ عشق بخرد. او از وکیل جوان خوشش میآید و تصمیم میگیرد یک قایق موتوری اجاره کند و به بهانهی دادن هدیهی خواهرش به جزیرهای برود که وکیل در آنجا ساکن است.
ملانی سر راه مورد حملهی یک پرنده قرار میگیرد و به خانهی معلم جزیره میرود که او هم عاشق وکیل جوان است. فردای آن روز پرندگان به طرز وحشیانهای به جزیره و ساکنانش حمله میکنند.
فیلم نامزد جایزهی اسکار بهترین جلوههای ویژه شد چون هر چند اکثر پرندگان واقعی بودند اما بیش از ۲۰۰ هزار دلار هزینهی تولید پرندههای مکانیکی شد.